کد مطلب:32106
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:17
با توجه به اين كه قبل از هبوط آدم به زمين، تكليفي مطرح نبود، چرا شيطان به خاطر يك نافرماني براي هميشه از درگاه الهي رانده شد؟
پاسخ اوّل: به همان دليل كه آدم با يك نافرماني براي هميشه از بهشت هبوط نمود، براي يك نافرماني، شيطان از درگاه الهي رانده شد. شيطان گمراهي خود را به خدا نسبت داد و گفت: ربّ بما اغويتني آدم به خود نسبت داد و گفت: ربَّنا ظلمنا أنفسنا؛ پس آدم دوباره به سوي خدا و بهشت بازگشت، اما شيطان هم چنان از درگاه الهي رانده باقي ماند.
علامه طباطبايي نهي از خوردن درخت را نهي ارشادي مي داند، نه مولوي چون در بهشت هنوز هيچ شريعت و تكليفي نبوده و همين مسئله مي تواند در مورد امر بر شيطان مطرح باشد.
پاسخ دوم: (يا همان پاسخ اوّل به عبارت ديگر): اين امر اصلاً تمثيلي است، نه حقيقي؛ زيرا امر حقيقي يا تشريعي است و يا تكويني و هر دو قسم اشكال دارد.
اگر امر تشريعي باشد، اشكال اين است كه فرشتگان اهل تكليف نيستند و براي آنها وحي، رسالت، امر و نهي مولوي، وَعْد و وعيد و بهشت و جهنم نيست. براي آنها اطاعت در مقابل عصيان وجود ندارد. ابليس نيز گرچه جزء جن به شمار مي رود و داراي تكليف است، ولي امر جداگانهاي در جريان سجود به آدم، متوجه او نشده و ظاهراً يك امر بوده است كه متوجه فرشتگان و ابليس شد.
بنابراين منظور از امر به سجده، امر تشريعي نيست، زيرا چنين امري در مورد فرشته كه تكليفي چون تكليف انسان ندارد، فرض صحيح ندارد، زيرا امر تشريعي در موردي است كه امكان اطاعت و عصيان باشد و مأمور به امر تشريعي بايد هم داراي زمينه اطاعت باشد و هم داراي زمينه عصيان؛ در حالي كه فرشته، مطيع محض است و زمينه عصيان در او وجود ندارد.
امّا اگر امر به سجده تكويني باشد، اشكالش اين است كه امر تكويني قابل عصيان نيست و بايد اطاعت شود. امر تكويني آن است كه اگر خداوند چيزي را اراده كند و فرمان صدور آن را بدهد، آن شيء صادر مي شود.(1)
چون در خطابهاي تكويني، عصيان راه ندارد و ابليس در جريان سجده عصيان كرد، معلوم مي شود امر ابليس به سجده، امر تكويني نبوده و چون پيش از يك امر در بين نبوده، پس امري كه به فرشتگان و ابليس تعلّق گرفت، تكويني نبوده است.
چون امر منحصر در دو قسم ياد شده مي باشد و محذور هيچ كدام قابل رفع نيست، راه سوم را بايد طي كنيم، اين صورت كه از واقعي بودن اصل امر صرف نظر كنيم و آن را تمثيلي بدانيم، يعني آن چه آيه بيان مي كند، تمثيل امر است، نه امر واقعي.
البته اين به آن معنا نيست كه اصل جريان واقع نشده و به عنوان داستان تخيلي بازگو شده، بلكه منظور اين است كه حقايق معقول و معارف غيب به صورت محسوس و مشهود بازگو شود،(2) مانند آيه الستُ بربّكم كه در مورد عالم ذر گفته مي شود و بسياري از مفسران آن را بر فطرت خداجوي انساني تطبيق مي دهند، بي آن كه گفت و گويي صورت گرفته باشد.
بنابراين رانده شدن شيطان از درگاه الهي به عنوان مجازات سجده نكردن بر آدم مطرح نبوده، زيرا اساساً امر به سجده، تشريعي يا تكويني نبوده، بلكه وقتي ابليس از فرمان الهي تمرّد كرد و ديگر شايسته آن نبود كه در صف فرشتگان باقي بماند، خداوند بلافاصله به او فرمود: از بهشت يا از آسمانها و يا از صفوف فرشتگان بيرون رو، كه تو رانده شده درگاه مايي!(3) بدان كه غرورت مايه كفرت شد و اين كفر براي هميشه تو را مطرود كرد.
پي نوشتها:
1. يس (36) آيه 81.
2. برگرفته از تفسير موضوعي آيت اللَّه جوادي آملي، ج 6، ص 248 - 241.
3. سوره حجر (15) آيه 34.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.